کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

غرور نصرالله کهتر

اگرچه وامانده ام 

دیریست 

اما دست بر عصای کسی 

نمی گیرم 

به مهره هایم مهره غرور اضافه کرده ام 

تا ستون فقراتم 

هرگز خم نشود 

که 

بی تکیه گاه 

گام برداشتن موهبتی است 

برای تمامی فرداها 

نظرات 1 + ارسال نظر
حمید 4 - مرداد‌ماه - 1388 ساعت 14:35

این شعر عــــــالی بود.

آره منم خیلی باهاش حال کردم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد