کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

شعر انگور نادر نادرپور

چه می گویید ؟ 

کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است ؟ 

کجا شهد است ؟ این اشک است 

اشک باغبان پیر رنجور است  

که شبها راه پیموده ,  

همه شب تا سحر بوده , 

تاک ها را آب داده ,  

پشت را چون چفته های مو , دو تا کرده , 

دل هر دانه را از اشک چشمان , نور بخشیده , 

تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده . 

چه می گویید ؟ 

کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است ؟ 

کجا شهد است ؟ این خون است , 

خون باغبان پیر رنجور است . 

چنین آسان مگیریدش . 

چنین آسان منوشیدش . 

شما هم ای خریداران شعر من , 

اگر در دانه های نازک لفظم , 

و یا در خوشه های روشن شعرم , 

شراب و شهد می بینید , غیر از اشک و خونم نیست . 

کجا شهد است ؟ این اشک است , این خون است. 

شرابش از کجا خواندید ؟ این مستی نه آن مستی است . 

شما از خون من مستید ,  

از خونی که می نوشید , 

از خون دلم مستید . 

مرا هر لفظ , فریادی است کز دل می کشم بیرون , 

مرا هر شعر , دریایی است , 

دریایی است لبریز از شراب و خون 

کجا شهد است , این اشکی که در هر دانه ی لفظ است ؟ 

کجا شهد است , این خونی که در هر خوشه ی شعر است ؟ 

چنین آسان میفشارید بر هر دانه , لبها را و بر هر خوشه , دندان را  

مرا این کاسه ی خون است . 

مرا این ساغر اشک است . 

چنین آسان مگیریدش . 

چنین آسان منوشیدش .

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی 7 - مرداد‌ماه - 1388 ساعت 01:20

می بینم که از شعر یه چیزی حالیته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد