کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

آهای طبیعت ! چیکار کنم ؟

سلامی دوباره به تمامی دوستانی که قدم رنجه فرمودن و کلبه ما رو مزین به کلیک های قشنگشون کردن .

یه چند وقتیه به این نتیجه رسیدم بهترین الگو برای آدم شدن ما آدما (!) همین طبیعت که خدای عزیز برامون تدارک دیده . 

این الگو هم زنده است , هم گویا و روشن و ساده . فقط دو تا چشم بینا میخواد که بتونی ببینیشو از نکات بزرگی که به چشم من و تو کوچیک میاد درس بگیری . (انقدر کوچیک میاد که اصلا دیده نمیشه)

می خوام تو این (مطلب)(قابل توجه انفجار) به چند بند از درس طبیعت اشاره کنم که شاید مورد توجه شما عزیزان واقع بشه . 

 

از همین شب و روز که عیانتر از همه چیز تو دنیاست شروع میکنم تا ببینیم چقدر درس میشه از همین پدیده گرفت . 

شب و روز یا بهتر بگم ماه و خورشید شاید الگوی وظیفه شناسی باشن . اونا همیشه بدون حتی یک ثانیه تاخیر سر کارشون میان و سر ساعت هم شیفتشونو عوض می کنن . به نظر شما اگه اونا هم بخوان مثل ما از کارشون دزدی کنن و هر موقع که میخوان بیان و هر وقت عشقشون بکشه برن ,  چه بلایی سر آدما میاد ؟ 

حالا اگه ما مثل اونا وظیفه شناس باشیم چی ؟ 

(قابل توجه مهران و سالار ) 

بعد از شب و روز نوبت به استاد عزیز (آقای/خانم) درخت می رسه . 

شاید همه با شنیدن اسم درخت یاد مهربونی و عطوفت درخت می افتیم . ولی درس امروز درخت مهربونی نیست . بیاید با هم یه نیم نگاهی به زندگی جناب درخت بندازیم , تو بهار شکوفه میده و اوج طراوت رو به زندگی تقدیم میکنه , تو تابستون هم با یال و کوپالش توی مزرعه فرمانروایی میکنه , ولی تو پاییز کم کم به روزای سخت زندگیش نزدیک میشه و تو زمستون همه داراییشو از دست میده , و به جای برگ , برف نصیبش میشه . 

اگر ما آدما یه همچین زندگینامه ای داشتیم احتمالا خود کشی آخرین تصمیممون بود , چون اصلا طاقت از عرش به فرش اومدنو نداریم . 

ولی درخت چی ؟ 

اون بازم از نو شروع میکنه و باز هم حاکم مزرعه میشه . درخت تا آخر الزمان هم نا امید نمیشه . 

آره , درخت درسای زیادی بهمون میده , اول از همه صبر , دوم استقامت و سوم امید و عدم یاس تو وجودش . زنده باد درخت , الحق که پادشاه طبیعت خودتی .  

پس بیاید این درس درخت رو سر لوحه زندگیمون قرار بدیم , زندگی واقعا قشنگ میشه . 

این درس از درخت منو یاد آیات ۵و۶ سوره ی مبارکه ی الشرح میندازه که اشاره به همراهی سختی و آسانی داره . 

بعد از درخت نوبت به چمن میرسه . 

به نظر شما چه درسی قشنگتر از اتحاد میشه از چمن گرفت . چمنها تا وقتی تنها هستن هیچ قشنگییو رو نمیتونن به مزرعه بدن , ولی وقتی در کنار هم و متحد می ایستن زیبایی متحیر کننده ای ایجاد میکنن که هر سر درد گرفته ای رو آروم میکنن . 

آفرین به همدلی چمن ها . ای کاش ما آدما هم انقدر همدل بودیم و هدف والی هممون یکی بود . 

ادامه دارد . . .

البته در نهان هر پدیده , درسهای فراوانی نهفته است که خداوند با حکمت بی اندازه ی خود آنها را بر ما ارزانی داشته . عاجزانه از خداوند عزوجل خواستارم تا درک امور خود را بر ما ارزانی داشته باشد تا بتوانیم به و بیش از گذشته آینده ی خود را روشن سازیم .

نظرات 4 + ارسال نظر
تقریرات یک معلم 18 - مرداد‌ماه - 1388 ساعت 17:55 http://ko60.blogsky.com/

سلام دوست عزیز

آنقدر مست شعر انگور نادر پور شدم که دامنم از دست برفت. آفرین بر شما چنین سلیقه ای دارید.

پروین اعتصامی 18 - مرداد‌ماه - 1388 ساعت 18:21

طرز نوشتنت خیلی خودمونی و قشنگ بود .
ادامه اش رو هم بنویس .

تقریرات یک معلم 18 - مرداد‌ماه - 1388 ساعت 18:47 http://ko60.blogsky.com/

سلام محمد جان

وبلاگ وزین شما را لینک کردم.من تازه از بلاگفا به اینجا کوچ کرده ام.امیدوارم بتوانم هر از چندگاهی فرصت پیداکنم واز مطالب زیبای شما که ریشه در حس سلیقگی شما دارد استفاده کنم.

مسعود 19 - مرداد‌ماه - 1388 ساعت 00:19

دیدگاهت به طبیعت قابل ستایشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد