کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

کلبه ی درویشی

آمده ام اینجا تا دمی بیاسایم

در پیچ و خم عشق

حقیقتش نمیدونم از کجا شروع کنم و راجع به این پدیده چی بنویسم . آخه این کلمه تماما معناست یا بهتر بگم تمام فلسفه ی دنیا و زندگی و حیات  , تو این سه حرف خلاصه میشه . 

دوست دارم اول بگم که شاید اساس برتری انسان تو جهان هستی برخورداری انسان از موهبتی الهی به نام عشقه . 

آخه تنها با عشقه که یکی میره واسه میهنش به روی مین میپره یا زیر تانک میره یا از نگاه دیگه مادری که ماه ها و سالها برای به سر و سامون رسوندن بچه هاش , هزار و یک سختی رو تحمل میکنه . 

تنها عشقه که باعث میشه دو نفر حاضر شن جونشون رو برای همدیگه فدا کنن . 

یا به نظر شما این که یه نفر اعضای بدنشو به دیگران هدیه کنه , به خاطر عشق به همنوع نیست ؟  

البته سایر موجودات هم از این موهبت برخوردارند ولی در درجات خیلی خیلی پایینتر . 

از این جهت پایینتر که همیشه و در تمام اوقات اول عاشق خودشونن و بعد بقیه . 

آخه اونا هیچوقت خودشونو فدای دیگری نمی کنن . 

عشق باعث تلطیف روح انسانیت و رواج عطوفت میشه , با عشقه که احساس حافظ ظهور میکنه , 

با عشقه که حماسه ی لیلی و مجنون مطرح میشه . 

ولی نمیدونم این چه رسمیه که آخر و عاقبت عاشق هیچوقت خوش نیست و همیشه پایان داستانها خوب تموم نمیشه . 

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها        که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها  

ولی من یه نظری دارم و اونم اینه که ابتدای عشق شیرین ودر ادامه بسیار تلخ میشه , ولی بعد از تلخی انسان شیرینی رو احساس میکنه که شاید بهترین لذت دنیا باشه . البته نباید از این نکته غافل شیم که بین عشق و نفرت تنها به اندازه ی یک تار مو فاصله است .

به نظر من عشق اولین شرط برای انسانیت و بزرگترین شرط واسه خوب بودنه . 

یا بهتر بگم عشق نماد آدم بودنه .  

امیدوارم خدا به هممون لذت استفاده از عشقو هدیه کنه و صد البته آخرش هم خوب تموم شه . 

نظرات 3 + ارسال نظر
فرشته 8 - شهریور‌ماه - 1388 ساعت 16:33 http://www.anjel.blogsky.com

واقعا معنی عشق رو نمیشه فهمید
اما به نظر من دوست داشتن از عشق بهتره...

کاملا باهات تو درک معنای عشق موافقم .
ولی تو دومی , نمی دونم چی بګم .

من و تو 12 - شهریور‌ماه - 1388 ساعت 00:47

عاشق رو فقط عاشق درک میکنه

سارا 29 - بهمن‌ماه - 1388 ساعت 01:09

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کزان شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد
مدعی خواست که آید به تماشا گه راز
دست غیب آمد و بر سینه نا محرم زد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد